اشعار آئینی نیمانجاری

درست لحظه ی آخر در این محل افتاد

و قطره قطره ی احلی من العسل افتاد

میان عرصه ی میدان عجیب غوغا شد

مفاصل تن قاسم یکی یکی وا شد

چقدر خون چکد از ریش ریش پیروهنت

شکست گوشه ی ابرو...شکسته شد دهنت

خمیدگی تنت کار نیزه ی خصم است

اگر چه درد کمر بین ما دگر رسم است

و ناگهان ز قفا تیغ آهنین خوردی

ز نصفه های کمر خم شدی...زمین خوردی

زتارهای گلویت مرا صدا زده ای

چقدر در وسط صحنه دست و پا زده ای...!

بگو بگو گه عزیزم تـنت گسسته چرا

درون حنجره ات استخوان شکسته چرا؟

چرا تمام تـنت را چنین بهم زده ای

مگر محله ی قصاب ها قدم زده ای

چقدر میوه ی سبزم...رسیده ای قاسم

گمان کنم که کمی قد کشیده ای قاسم

عدو تمام تو را بند بند کرده گلم

و نعل اسب تو را قد بلند کرده گلم

  • هادی عرب

نظرات  (۱)

  • احسان ترابی
  • با سلام در صورت تمایل مارا با نام نقد و بررسی آثار فاخر سینمای جهان لینک کنید و اطلاع دهید تا لینک شوید
    با تشکر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی