اشعار آئینی نیمانجاری

۴ مطلب با موضوع «حضرت علی اکبر و علی اصغر(ع)» ثبت شده است

هدیه به پیشگاه آقام علی اکبر "علیه السلام"

 

مرغ آمینی و افسوس پرت در میدان
پسر ارشد بابا...پدرت در میدان

جگرش سوخت در آن دم که تو را در هم دید
ازدحامی شده دور خبرت در میدان

شمر از پشت تو را با لگد انداخته و
حرمله آمده بالای سرت در میدان

حرمله خنده کنان گفت حسین می بینی
شمر بی رحم شده با پسرت در میدان

آیه ی محکم من از چه مقطع شده ای؟!
متلاشی شده از هم سپرت در میدان

با عبا آمده ام تا که تو را جمع کنم
نیم دست من و نیم دگرت در میدان

اتصال بدنی نیست چه بر هم زدنت
بدنت گم شده است و کمرت در میدان

آه تشییع تو سخت است برایم بابا
باز جا مانده کمی از جگرت در میدان

  • هادی عرب

هدیه به روح حضرت علی اصغر "ع" ؛

 

سردرد داشت آه ولی شیر نه نداشت

انگشت را در دهن کودکش گذاشت

حسش شبیه پر زدن یا کریم بود

تب کرده بود کودک و حالش وخیم بود

کودک نشسته در بغل مادرش رباب

انگشت میمکید و مادر به التهاب

یعنی حسین! کودکم از دست میرود

دارد علی کوچکم از دست میرود

دیگر نفس نفس زدنش با شماره شد

"بابا بیا مرا ببر"ش با اشاره شد

آمد به صحنه با علی اصغرش و بعد

دریای اشک گشت دو چشم ترش و بعد

تیری سه شعبه آمد و ریشی خضاب شد

کودک برای مرد شدن انتخاب شد

دشمن،صدای هلهله،بالا...بلندتر

اما صدای گریه ی مولا...بلندتر

سرباز کوچک حرمم!تکسوار من

جوشن صغیر من! علی ام!ذوالفقار من

تیری نشسته روی تنت هی تکان مخور

زخمش رسیده تا دهنت هی تکان مخور

چیزی بگو، چه چاره بجویم عزیزکم؟

حالا به مادرت چه بگویم عزیزکم؟

وا میشود شکاف گلو دست و پا مزن

اصغر ! تورا به روح عمو دست و پا مزن

مادر...پدر...شکسته...کودک شکسته تر

زخمش مدام میشود از هم گسسته تر

یک رد خون نازک و یک دشت شاپرک

با چشمهای بسته برگشت شاپرک.

  • هادی عرب

و خداوند بفرمود حسیـن !

 

کربلا میوه ی غم می چینی

 

پسرت را وسط گله ی گرگ

 

اربا اربا شده اش می بین

 

 اربا اربا شده یعنی اینکه ؛

 

استخوانهای به هم ساییده

 

تکه های متلاشی شده...آه

 

مثل تسبیح ز هم پاشیده

 

        *******

 

کربلا...روز عطش...ظهری گرم

پیرمردی که غمین افتاده

پدری روی دو زانو گریان

پسری روی زمین افتاده...

و حسین گریه کنان گفت علی

آسمان دود شده در نظرم

اینهمه زخم چرا در تن توست؟!!!

حمزه ی لشکر من ای پسرم !

آه برخیز که با هم برویم

تو که از حال پدر آگاهی

اینچنینی که ز هم بگسستی

به گمانم که عبا میخواهی...

  • هادی عرب

السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل

 

از امام صادق (ع) پرسیدند : الذ لذائذ (بهترین لذتها) چیست ؟ فرمود : بهترین لذتها این است که فرزندی که به سن بلوغ رسیده ، پیش چشمان پدرش راه برود . پدر بر اندام او نگاه می کند و لذت می برد . سوال شد یا جعفر ابن محمد ، بدترین مصیبت ها چیست ؟ فرمود : همان جوان در جلوی چشمان پدرش پرپر شده و از دست برود ...

 

یا علی اکبـــر ؛

 

زمانه خواست تو را همچو سنگ و خشت کند

و تکه های تنت را به خون سرشت کند

و قطعوا بسیوف چون شدی خدا میخواست

که ذره ذره تو را وارد بهشت کند

هدیه به پیشگاه حضرت علی اکبر (ع) صلواتی ختم بفرمائید.

سیدنیما نجاری

  • هادی عرب