اشعار آئینی نیمانجاری

۳ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

وقت اداء حـلـقی بعـضی حروف‌ها            تصویـر می‌شـونـد برایـم لـهـوف‌ها

مقتل نوشت جای «اذا الشّمس کوّرت»            با چکـمه آمدنـد به گودی کسوف‌ها

بایـد مـرتبت کـنـم ای شاه بی‌سـپـاه            انگشترت کجاست غریب رئوف‌ها؟!

پیـراهنت؛ تنت؛ دهنت؛ ریخـته بهم            والشّمر جالِس…و بعدش سیوف‌ها

نیزه مجال حرف زدن را به تو نداد            واویـلـتـا لِـشـدَّت قـتـل الـطـفـوف‌ها

گودال را به ولوله انداخت خواهرت            وقت اداء حـلـقی بعـضی حروف‌ها

 

 

  • هادی عرب

السلام علیک یا قاسم بن الحسن ؛

 

مقراض آوردند و قاسم را دریدند

با چاقوی کندی تنش را میبریدند

 

بدجور له کردند با چکمه سرش را

از هم گسستند بند بند پیکرش را

 

مقتل نوشته جسم او را ریز کردند

بالا سرش شمشیر ها را تیز کردند

 

هی ضربه ها خونین تر و خونین ترش کرد

این صحنه را ساطور آمد بدترش کرد

 

بسمل شد و بدحال شد رحمی خدایا

دور و برش جنجال شد رحمی خدایا

 

هی دست و پا میزد عنانش را بریدند

هی یا عمو گفت و زبانش را بریدند

 

با پشت نیزه استخوانش را شکستند

دندان هایش را...دهانش را شکستند

 

شب ششم محرم ۱۴۰۲ خورشیدی

نیمانجاری

 

  • هادی عرب

السلام علیک یا اباعبدالله

 

خواهر فدایت پیکرت را پخش کردند

هر جا که میدیدم پرت را پخش کردند

 

با مشتشان ریش سفیدت را گرفتند

با پنجه ها موی سرت را پخش کردند

 

خواهر بمیرد ای کسی که بین گودال

با چکمه ها دور و برت را پخش کردند

 

هی بند بند اکبرت را جمع کردم

اما دوباره اکبرت را پخش کردند

 

نگذاشتند عباس را بینم شنیدم

در علقمه آب آورت را پخش کردند

 

اصلا نمیگویم که در پیش ربابت

قنداقه های اصغرت را پخش کردند

 

بیرون خیمه بقچه هامان بود اما

خلخال های دخترت را پخش کردند

 

دیدم یکی از دخترانت گفت عمه !

عمه کجایی معجرت را پخش کردند

 

میخواستند تا آبرویم را بریزند

چادر نماز خواهرت را پخش کردند.

 

نیمانجاری

  • هادی عرب